نه از آشنايان وفا ديده ام،
نه در باده نوشان صفا ديده ام.
ز نا مردميها نرنجد دلم،
که از چشم خود هم خطا ديده ام.
طبيبا مکن منعم از جام مي،
که درد درون را دوا ديده ام.
حريم خدا شد چه شبها دلم،
که خود را ز عالم جدا ديده ام.
از آن رو نريزد سرشکم ز چشم،
که در قطره هايش خدا ديده ام.
برو صاف شو تا خدابين شوي،
ببين من خدا را کجا ديده ام.
صفاي تو را نازم اي اشک چشم،
که در ديده عمري تو را ديده ام ……….