• وبلاگ : رفيق باز سينه سوخته
  • يادداشت : رفتن يه راه دور واسه هرگز نرسيدن
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام خوبي هادي جون داداشي گل من منم آينازيييييييييييييييييييييييييييي خوش ميگذره بدون من؟ ميدوني من از كافي نت رفتم والان توي شركت ايران خودرو مشغولم نيمتونم بيام واسه چت يا به روز كردن وبلاگم منو ببخش كه نميتونم بهت سربزنم خوب؟ دوست دارم خيلي به خدا ممنونتم دعام كن بدرودآآآآآآآآآآآآآآآآريايي من
    متن ادبيت هم زيبا بود فعلا باي

    هادي جون مرسي سر زدي

    راستي نميخواي لينكمو تو 2 تا وبت بذاري؟

    قرار بود آدرس لوگوت رو هم بدي

    نمي دونم چي بگم والا !!!

    سلام روز عشق مبارم

    سلام

    خوبي ؟ ديگه به ما سر نمي زني بي معرفت شدي

    اگه وقت كردي سر بزن آپم

    اميدوارم هنوز از دست من ناراحت نباشي ؟

    در هر صورت ببخشيد

    سلام دوست خوبم...چطوري؟..از آشنايي با شما و وبلاگ خيلي قشنگت خوشبختم و خيلي خوشحالم كه به ديار پر از سوزت دعوتم كردي....عزيزم توي اين دنيا سهم عاشقاي واقعي نرسيدن و از هم گذشتنه...اما اگه خدا واقعا خونه نشين قلبت باشه و روي عشقت مهر تاييد بزنه و عطر دل سوخته ي يه عاشق رو از دلت بشنوه كل راه زندگيت عوض ميشه...تو دعاهات به خدا نگو كه اونو ميخوام بگو حكمتت رو ميخوام...من هم دعا ميكنم كه اين دوريها كم بشه...ممنونم و هميشه منتظرت...تا بعد....
    در ضمن چه موسيقي دلنشين و جالبي هم قرار داديد خيلي زيباست ....موفق و شادكام باشيد ......در پناه حق

    سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان و با احساستان ..که بسيار زيبا وروان مي نگارد ..

    مثل هميشه خواندني و بسيار پر محتوا ...عالي بود .. ...آرزوي تندرستي و سعادتمندي

    و کامرواي شما را در تمامي مراحل زندگي دارم ...

    در پناه حق و خدا نگهدارتان.

    نشد يک لحظه از يادت جدا دل... زهي دل ، آفرين دل ، مرحبا دل !...

    زدستش يکدم آسايش ندارم.... نمي دانم چه بايد کرد با دل ؟....

    هزاران بار منعش کردم از عشق .. مگر برگشت از راه خطا دل....

    بچشمانت مرا دل مبتلا کرد ... فلاکت دل ، مصيبت دل ، بلا دل......

    از اين دل داد من بستان خدايا ... ز دستش تا به کي گويم خدا دل...

    درون سينه آهي هم ندارم ... فقير و عاجز و بي دست و پا دل.......

    بشد خاک و ز کويت بر نخيزد.... زهي ثابت قدم دل ، با وفا دل....

    ز عقل و دل دگر از من مپرسيد .. چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل ؟....

    تو.......ز دل نالي ..دل از تو .. .. حيا کن يا تو ساکت باش يا دل...........

    سلام هادي خوب

    نه

    من نمي شينم تا يكي بياد

    چراغ به دست بايد رهايم مي كرد تا من پر بگيرم

    و من به نيروي ايماني كه بايد داشته باشم بايد پر بگيرم .. نه؟

    يا حق

    من زنده بودم اما انگار مرده بودم
    از بس كه روزها را با شب شرمده بودم
    يك عمر دور و تنها تنها بجرم اين كه
    او سرسپرده مي خواست ‚ من دل سپرده بودم
    يك عمر مي شد آري در ذره اي بگنجم
    از بس كه خويشتن را در خود فشرده بودم
    در آن هواي دلگير وقتي غروب مي شد
    گويي بجاي خورشيد من زخم خورده بودم
    وقتي غروب مي شد وقتي غروب مي شد
    كاش آن غروب ها را از ياد برده بودم

    سلام داداش هادي بابا اف هم نميذاري چيه بي وفا شدي ولي ممنون از نظر هات تو وب لاگم ممنونم

    راستي اهنگ وب لاگت خيلي خوب شده

    سلام رفيق:

    سينه سوختتيم،حالي دادي ها.

    ولي ما خاك زير پاتيم ن....گل شيم.

    منتظرتم.يه لينكي هم به مرحمت كن.

    ok?

    سلام هادي جان ممنونم كه بهم سر زدي ..گلم خدا نيازي به گفتن منو امثال من نداره كه خدا خودش حواسش به همه بنده هاش هست ..درسته منم با وجود لب خندونم دلم غصه داره اما به اون خدايي كه بالاي سرمم(كه البته همه جا باهامه وباهامونه)ايمانو اطمينان كامل دارم واسه همينم كم نميارم

    اگه لطف ورحمت خدارو ميخواي فقط وفقط يك چيز نياز داري!!!

    ايمان 100% به خوده خودش....اگه باورش داشته باشي حضورشو بركتهاشو لطف وكرمشو حس ميكني با تمام وجود

    خدا هميشه رئوف ورحيمه اما ما نميبينيم

    پس بيا دعا كنيم ..تو براي من من براي تو وهمه..خدايا ايمانمونو به خودت قوي كن...چشم بصيرتمونو روشن گردان تا ببينيم حقايقو ..وگوشهامونو تيز كن تا بشنويم صداي تورو وصداي بالهاي فرشتگانتو كه به امره تو دوره سرما پرواز ميكننو ازمون محافظت ميكنن..امين

    زياد روضه خوندم اما شعار نيست دوست من ...من اينهارو باور دارم..حق نگهدارت .....در پناه يزدان

       1   2      >