سلام

خوبي

وبلاگت خوبه

شعر خوبي بود

موفق باشي

به ما هم سر بزن

سلام هادي جان

بازم كه گريوني.به قول ما خراسانيها

غَمِتِه نَبينُم قِناري

آپ كردم

يا حق

للحق

بگذار تا بگريم...بگذار......

يا حق

چقدرررررررررررر اين شعره درسته اما........... عمرا من اگه قبول كنم

بسسسسسسس كه من پرروام..من اگه اين زندگيو واقعيتهايه به اين تلخيشو از رو نبرم كه اسمم نينا نيست!!!!!!!!!

زيباستتتتتتت حتي اگه زندگي بي عشق وپر دردي شده.

چقدر دلم برا لحظه هاي پر التهاب انتظار تنگ شده..واسه شوق ديدار...واسه شكوه با هم بودن...انگاري همه اينها ديگه خواب وخياله...بعضي وقتها به خدا ميگم..خدايا اين زمينو نجات بده زميني كه توشعشق داره تبديل به افسانه ميشه...زندگي بدون عشق مگه معنا ومفهومي هم داره؟؟؟؟؟؟

خيالي نيست هر چي كه نباشه بزرگترين وزيباترين عشقهاي دنسا هنوزم ماله ماست ..اونم عشق به خدا وعشق به خونواده ودوستامونه..حالا بزار دلمون همچنان تنهايي بكشه..واسش خوبه..واسش خوبه بابته اونهمه سربه هوا بودنهاش....درسته ميشه خلاصه زندگي هم يه جا جلوي ما ..مخصوصا منه پررو كم مياره!!!

موفق وشادو عاشق واميدوار وقهرمان فول كنتاك جهان باشي هادي جان خان

(اخ چه پوزي بدم من اونوقت!!!!!!!فكر ميكني بشه منو جمع كرد اون موقع؟؟؟؟؟منكه فكر نميكنم

سلامممممممممممم هدي جان خان...ديدم هميشه نوشتم خان جان گفتم يه بارم بگم جان خان ..

مرسي بابته دروغات ...اخريشو برات با تمام وجودددددددددددد ارزو ميكنم پس تو هم رزمي كاري؟؟؟؟بابا ايول منم هييييييييييييي روزگاره جواني اينكاره بودم يه جورايي البته نشد تا اخر ادامه بدم كاراته كار ميكردم ..خلاصه اينكه اين اجبيتم قهوه اي داره هر چند واله شونصدددددددد ساله پيشه اين حرفها

سلام

دشنام خلق را ندهم جز دعا جواب

ابرم كه تلخ گيرم و شيرين عوض دهم

موفق باشي

منتظرم .........

سلام آقا هادي

نه آدم با جنبه اي هستين خوبه..

متن تونم طبق معمول قشنگ بود

منم دلم كمي اشك ريختن ميخواد چند كدتي ميشه ديگه چشمام دوستم ندارن بسكه بد شدم اونا هم منو خوشحال نميكنن

همين ديشب داشتم به دوستم ميگفتم دلم ميخواد گريه كنم اما ...

داداشي گلي موفق باشي

ياعلي

تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست*
محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست*
از تو،تاما،سخن عشق همان است که رفت
که در اين وصف زبان دگري،گويا نيست*
بعد تو قول و غزلهاست جهان را اما
غزل توست که در قولي از آن،اما نيست*
تو چه رازي که به هر شيوه توراميجويم
تازه مي يابم و،بازت اثري پيدا نيست*
شب که آرام تر از پلک ،تورا ميبندم
در دلم طاقت ديدار تو، تا فردا نيست*
اين که پيوست به هر رود که دريا باشد
از تو گر موج نگيرد،به خدا دريا نيست*
من نه آنم که بتوصيف خطا بنشينم
اين تو هستي که سزاوار تو باز اينها نيست *