سلام دوستان عزیزم. خوب هستید؟ خوش میگذره ؟ به من که زیاد نه . ولی این دو روزه مدرسه داریم حال میکنیم. امروز رفتم هنرستان (همون مدرسه) چون بارون شدید میبارید خبری از صف نبود. همینجوری سرمو انداختم پایین و رفتم. خب مثل اینکه اعتصاب هم بود . همینجوری رفتم و در کارگاه رو باز کردم و رفتم تو. سعید مثل همیشه پشت میز مهندس بود . باهاش دست دادم و رفتم نشستم. ممد اومد (محمد) خیلی خوشحال بود . مثل همیشه ! نیم ساعت گذشت و خبری از مهندسمون نشد . مثل اینکه واقعا اعتصاب بود. ممد گفت سعید دی وی دی رو روشن کن . دی وی دی رو روشن کردند و یه سی دی مشتی انداختیم روش. میزها رو همه هول دادیم ته کلاس و وسط کلاس رو خالی کردیم و شروع کردیم به قر دادن (رقصیدن) وای چه حالی داد . همش خنده بود. مخصوصا اون رقص های یزدان . داشتیم میزدیم و میرقصیدیم که سعیید داد زد خدایوندی اومد (مهندسمون) یهو اومد تو من وسط بودم و ممد و یزدان . همه در رفته بودند. مهندسه یه خرده نگامون کرد و گفت صندلیا چرا رفتند ته کلاس. من هم مثل همیشه یه جواب ردیف کردم و گفتم آقا میخوایم نظافت کنیم. گفت شما ؟! نه بابا !
خلاصه آقا امروز یه ذره حال داد. آها در مورد تحقیق . آقا تموم کتابخونه ها رو زیر پا گذاشتم اثری از توضیحات آپارتمان سازی نبود که نبود. خسته و کوفته اومدم خونه . شروع کردم به تایپ کردن. سی و چهار صفحه ی آچار نوشتم . باید حداقل بیست صفحه میشد ولی من همینجوری نوشتم. یه تحقیق عالی. فردا هم آخرین مهلتش بود. بعدش اینکه امروز هم نتونستم برم باشگاه. یعنی غیبت خوردم. همین دیگه . این هم از امروز ما . آها یه چیز جالب دیگه . چند روز پیش معلم ادبیاتمون آقای پرویزی که ما بهش میگیم پیر عاشق داشت در مورد روز معلم حرف میزد که یهو باز به سرم زد و گفتم آقای پرویزی داری اینا رو میگی که روز معلم واست چیز بخریم.؟! بیچاره صدتا رنگ عوض کرد.
خب دوستای عزیزم موفق باشید .بازم مرسی که سر میزنین و نظر میدید. ازتون ممنونم. یاعلی.