من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان
آتش زدم ، کُشتم
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم
یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من ز مقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم . تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت !
...*... بهـــــارم رفت ... عشقـــم مُرد ... یــارم رفت ...*...
!! همـه صبر و قـــرارم رفــت !!